ترجمه‌ی: ستاره کریمیان / مرجع: The School of Life / زمان تخمینی مطالعه: ۷ دقیقه


همه‌ی ما دوست داریم اولین قرارمان با کسی که دوستش داریم به خوبی و خوشی پیش برود. توصیه‌های متعددی برای داشتن یک قرار موفق وجود دارد: پرحرفی نکن، خوش‌خلق و خوش‌مشرب باش، از طرف مقابل درمورد خودش بپرس، اما فضولی نکن،‌ یک رستوران کوچک ایتالیایی را برای شام انتخاب کن، انعام خوب بده، و کفش‌های خوب بپوش.

مشخص است که در قرار اول همه‌ی ما عصبی و نگران هستیم؛ چون تلاش می‌کنیم تا با یک کار عجیب و خارق‌العاده نفر مقابل را تحت تأثیر قرار دهیم به طوری که شیفته‌ی ما شود. حالا اگر هم نخواهیم او را اغوا کنیم یا اینکه جنبه‌ی جنسی به قرارمان بدهیم، ‌حداقل باید تلاش کنیم تا او از ما خوشش بیاید.

یک قرار عاشقانه در اصل آزمون هنرنمایی است. هر کدام از ما، خیلی بیش از آنچه که تصور می‌کنیم، به طرف مقابلمان به دید شریکی برای تمام عمر نگاه می‌کنیم. اغوا کردن یا فریفتن در معنای وسیع‌تر و مهم‌تر خود یعنی طرف مقابل را نرم‌نرم قانع کنیم که ما داوطلب قابل‌اعتمادی برای او و داشتن ارتباط با او هستیم.

برای تحت تأثیر قراردادن طرف مقابل به چه چیزهایی نیاز است؟

سؤالی که در این جور مواقع برایمان مطرح می‌شود این است که حالا باید چه قابلیت‌هایی داشته باشیم تا نفر مقابل جذب ما شود؟ در جواب این سؤال باید همواره دو اولویت اصلی را در نظر بگیرید. اولین آن این است که نشان دهیم با شخص خودمان رابطه‌ی خوبی داریم.

۱. خودِ خودت باش و نشان بده که اوضاع را تحت کنترل داری

این صرفاً شامل این نیست که بگوییم چه آدم فوق‌العاده‌ای هستیم یا چه زندگی هیجان‌انگیزی داریم. شاید عرف و فرهنگ عامه این طور ایجاب کند که مثلا بگوییم «من عاشق موزه‌های پاریس هستم» یا «من استادِ شنا توی برکه در زیر نور ماه هستم.» و انتظار داشته باشیم طرف مقابلمان خیلی تحت تأثیرقرار بگیرد. اما چنین اظهاراتی نه تنها ما را در نظر شخص مقابل دلپذیر و خوشایند جلوه نمی‌دهد، بلکه ممکن است آنقدر ما را غیرقابل‌تحمل نشان دهد که کسی نخواهد ریسک یک عمر زندگی با ما را بپذیرد.

برعکس، چیزی که ما را به عنوان یک شریک زندگی یا همسر بالقوه جذاب می‌کند میزان درک و شناخت ما از شکست‌ها و کمبودهایی است که در زندگی داشته‌ایم. اشتباه نکنید؛ منظور این نیست که در برخورد اول همه‌ی نقص‌ها و نداشته‌هایمان را رو کنیم، با پیشخدمت بداخلاقی کنیم،‌ درمورد یک دوست قدیمی که ما را در شرایط سخت تنها گذاشته و ناامیدمان کرده گریه و زاری راه بیندازیم، و یا همان اول در مورد شغل مزخرفی که سال‌ها پیش داشته‌ایم شروع به بدگویی و بدزبانی کنیم. این کار نقطه‌ضعف بزرگی محسوب می‌شود و کل زحمات ما را بر باد می‌دهد.

 


آن‌چه که ما را در نظر فرد مقابل واقعاً شیرین و افسون‌کننده جلوه می‌دهد این است که نشان دهیم علی رغم این ضعف‌ها، اوضاع را تحت کنترل داریم.



به عنوان مثال، این حرکت اغواکننده است که با اعتمادبه‌نفس و اندکی شوخ طبعی بگوییم:‌ «می‌دانی، یک‌خرده دستپاچه شدم.» این حرف حاکی از فراست و قدرت گوینده است. در واقع، ما دستپاچه نیستیم (که قُلپ‌ قُلپ بنوشیم یا یک‌ریز از زیبایی دکوراسیون رستوران بگوییم)؛ ما آسیب‌پذیر هستیم، اما از اضطراب خود آگاه هستیم و می‌دانیم که می‌توانیم آن را کنترل کنیم.

این کار هم اغواکننده به نظر می‌رسد که مثلاً بگویید: «شاید حدس زده باشی، من بعد از آن اتفاق از دست خودم یک مقدار عصبانی شدم»؛ اما در نهایتِ خونسردی و با لبخندی بر روی لب جمله‌تان را عنوان می‌کنید. این طرز بیان، حاکی از توانایی دقیق شما در عدم رضایت از خود در مواقع خاص و نیز بلوغ فکری شما در پذیرش و آموختن از لحظاتی است که آنچنان خوشایند و دلپذیر نیستند. در کُنه این نوع افشاگری اغواکننده این پیام نهفته است که «من خیلی احمقم، می‌دانم، اما آنقدر عقل دارم که خیلی راحت و بدون ترس و دلهره این‌ها را به تو بگویم.» با این کار نشان می دهید که شما با جنبه‌های تاریک زندگی خود بهترین ارتباط ممکن را برقرار کرده‌اید.

۲. اغراق نکن و او را همان‌طوری که هست قبول کن

دومین حرکت فریبنده و دلپذیر برای جذب نفر مقابل این است که نشان دهیم او را با ترکیب ظرافت (‌احساس) و واقع‌گرایی (منطق) می‌بینیم. اغلب تصور می‌کنیم که اگر نگاه و رفتارمان با طرف مقابل از روی عشق‌ورزی و ستایشی اغراق‌آمیز باشد، شخص مقابل، ما را خیلی جذاب و کامل می‌بیند. اما جالب است که بدانید اکثر افراد وقتی که بیش از اندازه و بی‌پرده مورد تحسین و ستایش قرار می‌گیرند، نه تنها خوشحال نمی‌شوند، بلکه به شدّت احساس نگرانی می‌کنند، زیرا هر کسی در درون خود می‌داند چند مرده حلاج است و مسلماً سزاوار آن همه تحسین و تقدیر نیست، چرا که همه در برهه‌ای از زمان، ناامیدکننده و حتی رقت‌انگیز و قابل‌ترحم می‌شوند.

پس، فریفتن و اغوا کردن یعنی هم از نفر مقابل خیلی خوشتان بیاید و هم، در عین حال، بتوانید ایرادها و ضعف‌های او را ببینید، به طوری که بتوانید با آنها کنار بیایید و این کمبودها را با بزرگواری و چشمی خطاپوش ببخشید. مثلاً می‌توانید در پایان شب و با اندکی طنازی طوری که به طرف مقابلتان برنخورد، با لبخندی گرم به او بگویید: «حدس می‌زنم بعد از آن قضیه بابت بعضی چیزها یک مقدار برای خودت متأسف هستی. نه؟»

چنین اشاره‌ای نشان می‌دهد که ما به فرد مقابلمان علاقه‌مندیم، اما نه با این تصور اشتباه که او بی‌عیب است، بلکه چون از قضا می‌دانیم که او هم عیوب خودش را دارد. این نوع برخورد بسیار اثرگذار و فریبنده است، چون به طرف مقابل قوّت قلب می‌بخشد. ما همگی دوست داریم که طرف مقابل ما را در شرایط سختِ یک رابطه‌ی واقعی قضاوت کند. ما محبت گدایی نمی‌کنیم، ولی دوست داریم ما را درست بشناسد و، در عین حال، دوستمان بدارد و خطاهایمان را ببخشد.

چیزهای هیجان‌انگیز زیادی در این دنیا وجود دارد، اما مهم‌ترین و جذاب‌ترین آن‌ها خودشناسی و خوش‌قلبی تیزبینانه هستند؛ یعنی هم خودمان را بشناسیم هم در برخورد با دیگران بلندنظر باشیم. چون همین‌ها زندگی با یک نفر دیگر را قابل‌تحمل می‌سازند. داشتن این دو صفت لازمه‌ی شروع یک سفر طولانی، هیجان‌انگیز، زیبا، و گه‌گاه به شدّت دردناک بعد از اولین قرار عاشقانه هستند.

همرسانی: